مقاله خودباختگى و توكل بر خدا در pdf دارای 32 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله خودباختگى و توكل بر خدا در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه و مقالات آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي مقاله خودباختگى و توكل بر خدا در pdf،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
خودباختگى و توكل بر خدا
اشاره
در بسیارى از آیات قرآن مجید و روایات اسلامى و سرگذشت انبیاء و اولیاء و صالحان و در كتب علماى اخلاق و ارباب سیر و سلوك روى مساله توكل به عنوان یك فضیلت مهم اخلاقى كه بدون آن نمىتوان به مقام قرب الهى رسید، یاد شده است.
منظور از توكل سپردن كارها به خدا، و اعتماد بر لطف اوست، زیرا «توكل» از ماده «وكالت» به معنى انتخاب وكیل نمودن و اعتماد بر دیگرى كردن است، بدیهى است هر قدر وكیل توانایى بیشتر و آگاهى فزونتر داشته باشد شخص موكل احساس آرامش بیشترى مىكند، و از آنجا كه علم خدا بى پایان و تواناییش نامحدود است هنگامى كه انسان توكل بر او مىكند آرامش فوقالعاده احساس مىكند، در برابر مشكلات و حوادث مقاوم مىشود، و از دشمنان نیرومند و خطرناك نمىهراسد، در سختیها خود را در بن بست نمىبیند و پیوسته راه خود را به سوى هدف ادامه مىدهد.
انسانى كه بر خدا توكل دارد هرگز احساس حقارت و ضعف نمىكند بلكه به اتكاى لطف خدا و علم و قدرت بى پایان او خود را پیروز و فاتح مىبیند و حتى شكستهاى مقطعى او را مایوس نمىسازد.
هرگاه توكل به مفهوم صحیح كلمه در جان انسان پیاده شود به یقین امیدآفرین، نیروبخش و باعث تقویت اراده و تحكیم مقاومت و پایمردى است.
مساله توكل در زنگى انبیاى بزرگ الهى درخشش فوقالعادهاى دارد، بررسى آیات قرآنى در این زمینه نشان مىدهد كه آنها همیشه در برابر مشكلات طاقت فرسا خود را زیر سپر توكل قرار مىدادند، و یكى از دلایل مهم پیروزى آنها داشتن همین فضیلت اخلاقى بوده است.
با این اشاره به آیات قرآن بازمىگردیم و با توجه به ترتیب تاریخى سرگذشت انبیاء مساله توكل را در زندگى آنان مورد بررسى قرار مىدهیم(از نوح(ع) شروع كرده به پیامبر اسلام(ص) پایان مىدهیم):
1- و اتل علیهم نبا نوح اذ قال لقومه یا قوم ان كان كبر علیكم مقامى و تذكیرى بآیات الله فعلى الله توكلت فاجمعوا امركم و شركائكم ثم لایكن امركم علیكم غمه ثم اقضوا الى و لاتنظرون (سورهیونس،آیه71)
2- انى توكلت على الله ربى و ربكم (سورههود،آیه56)
3- ربنا انى اسكنت من ذریتى بواد غیر ذى زرع عند بیتك المحرم ربنا لیقیموا الصلوه فاجعل افئده من الناس تهوى الیهم و ارزقهم من الثمرات لعلهم یشكرون (سورهابراهیم، آیه37)
4- ;ان ارید الا الاصلاح ما استطعت و ما توفیقى الا بالله علیه توكلت و الیه انیب (سورههود، آیه88)
5- و قال یا بنى لاتدخلوا من باب واحد و ادخلوا من ابواب متفرقه و ما اغنى عنكم من الله من شىء ان الحكم الا لله علیه توكلت و علیه فلیتوكل المتوكلون (یوسف،67)
6- و قال موسى یا قوم ان كنتم آمنتم بالله فعلیه توكلوا ان كنتم مسلمین × فقالوا على الله توكلنا ربنا لاتجعلنا فتنه للقوم الظالمین (سورهیونس،آیات84و85)
7- و لما برزوا لجالوت و جنوده قالوا ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرین (سورهبقره،آیه250)
8- فان تولوا فقل حسبى الله لا اله الا هو علیه توكلت و هو رب العرش العظیم (سورهتوبه، آیه129)
9- و ما لنا الانتوكل على الله و قد هدانا سبلنا و لنصبرن على ما آذیتمونا و على الله فلیتوكل المتوكلون (سورهابراهیم،آیه12)
10- ;و من یتوكل على الله فهو حسبه; (سورهطلاق،آیه3)
ترجمه
1- سرگذشت نوح را بر آنها بخوان! در آن هنگام كه به قوم خود گفت: «اى قوم من! اگر تذكرات من نسبتبه آیات الهى، بر شما سنگین(و غیر قابل تحمل) است، (هر كار از دستتان ساخته استبكنید) من بر خدا توكل كردهام! فكر خود و قدرت معبودهایتان را جمع كنید، سپس هیچ چیز بر شما پوشیده نماند(تمام جوانب كارتان را بنگرید) سپس به حیات من خاتمه دهید و (لحظهاى) مهلتم ندهید!
2- من، بر «الله» كه پروردگار من و شماست توكل كردهام!
3- پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمین بى آب و علفى، و در كنار خانهاى كه حرم توست، ساكن ساختم تا نماز را بر پا دارند، تو دلهاى گروهى از مردم را متوجه آنها ساز، و از ثمرات به آنها روزى ده، شاید آنان شكر تو را بجاى آورند!
4- من جز اصلاح – تا آنجا كه در توانایى دارم – نمىخواهم! و توفیق من جز به(كمك) خداوند نیست. بر او توكل كردم و به سوى او بازمىگردم!
5- و(هنگامى كه مىخواستند حركت كنند، یعقوب) گفت: «فرزندان من! از یك در وارد نشوید، بلكه از درهاى متفرق وارد گردید(تا توجه مردم به سوى شما جلب نشود)! و(من با این دستور) نمىتوانم حادثهاى را كه از سوى خدا حتمى است از شما دفع كنم! حكم و فرمان، تنها از آن خداست!(براى پیروزى شما) بر او توكل كردهام و همه متوكلان باید بر او توكل كنند»!
6- موسى گفت: «اى قوم من! اگر شما به خدا ایمان آوردهاید، بر او توكل كنید اگر تسلیم فرمان او هستید»! – گفتند: «تنها بر خدا توكل داریم، پروردگارا! ما را مورد شكنجه گروه ستمگر قرار مده!
7- و هنگامى كه در برابر «جالوت» و سپاهیان او قرار گرفتند گفتند: «پروردگارا! پیمانه شكیبایى و استقامت را بر ما بریز! و قدمهاى ما را ثابتبدار! و ما را بر جمعیت كافران، پیروز بگردان!
8- اگر آنها(از حق) روى بگردانند، (نگران مباش!) بگو: «خداوند مرا كفایت مىكند، هیچ معبودى جز او نیست، بر او توكل كرددم، و او صاحب عرش عظیم است!
9- و چرا بر خدا توكل نكنیم، با اینكه ما را به راههاى(سعادت) رهبرى كرده است، و ما به طور مسلم در برابر آزارهاى شما صبر خواهیم كرد(و دست از رسالتخویش برنمىداریم) و توكل كنندگان باید فقط بر خدا توكل كنند»!
10- و هر كس بر خدا توكل كند كفایت امرش را مىكند; .
تفسیر و جمعبندى
بازتاب توكل در زندگى پیامبران
در آیات قرآن مجید، به ویژه در تاریخ انبیا، صفت «توكل» به عنوان یكى از بارزترین صفات آنها در طول تاریخ مشاهده مىشود كه همواره در برابر حوادث سخت، مشكلات طاقت فرسا و دشمنان بى رحم اعتمادشان بر خدا و تكیهگاهشان ذات پاك او بوده است، و از وابستگى و اعتماد بر ما سوى الله مبرى بودهاند.
نخست از نوح(ع) پیامبر بزرگ خدا شروع مىكنیم:
در نخستین آیه مورد بحث مىخوانیم: هنگامى كه نوح(ع) در برابر دشمنان نیرومند و لجوج و متعصب قرار گرفت، با اعتماد به خداوند و توكل بر ذات پاكش در برابر همه آنان مقاومت كرد، قرآن در این زمینه به پیامبر اسلام(ص) مىگوید: «سرگذشت نوح(ع) را براى آنها(مسلمانان نخستین كه در چنگال دشمنان زورمند گرفتار بودند) بخوان، در آن هنگام كه به قوم خود گفت: اى قوم من! هرگاه موقعیت من و یادآورىهایم نسبتبه آیات الهى بر شما سنگین(و غیر قابل تحمل) است، (هر كار از دستتان ساخته استبكنید، من ترس ندارم) من بر خدا توكل كردهام، نیروى خود و نیروى معبودهایتان را جمع كنید، سپس چیزى بر شما مخفى نماند و بعد به حیات من پایان دهید و لحظهاى مهلتم ندهید(اما بدانید در برابر قدرت خداوند كارى از شما ساخته نیست!)»، (و اتل علیهم نبا نوح اذ قال لقومه یا قوم ان كان كبر علیكم مقامى و تذكیرى بآیات الله فعلى الله توكلت فاجمعوا امركم و شركائكم ثم لایكن امركم علیكم غمه ثم اقضوا الى و لاتنظرون) (1)
راستى این چه عاملى بود كه نوح(ع) را با مؤمنان اندكى كه اطراف او بودند، در برابر دشمنان قدرتمند و سرسخت، شجاعت و شهامت مىبخشید كه این چنین ایستادگى كردند و قدرت آنان را به باد مسخره گرفتند و بى اعتنایى خویش را به نقشهها و افكار و بتهاى آنها نشان دادند، و به این وسیله ضربهاى محكم روانى بر آنان وارد ساختند.
آرى این عامل چیزى جز ایمان به خدا و توكل بر ذات پاك او نبود، و عجب اینكه نه تنها اظهار بى اعتنایى نسبتبه آنها و معبودهایشان كردند بلكه آنان را بر مخالفت تشجیع نموده و به مبارزه طلبیدند، آرى این قدرت نمایى تنها زیبنده متوكلان است!
با توجه به اینكه سوره یونس كه این آیه در آن است مكى است، خداوند مىخواهد به گروه اندك مسلمانان كه در مكه همچون پروانهها گرد شمع وجود پیامبر اسلام(ص) جمع شده بودند و در چنگال دشمنان نیرومند سرسختى قرار داشتند، قوت و قدرت روحى ببخشد و به آنها نشان دهد كه از این قدرتهاى پوشالى در برابر اراده خدا كارى ساخته نیست.
تعبیر به «شركائكم» ممكن است اشاره به بتها باشد كه شریكهاى ساختگى بتپرستان براى خدا بودند، و در موارد دیگر قرآن نیز كرارا این تعبیر براى بتها آمده است.
یا اینكه منظور دوستان و بستگان آنها باشد، یعنى تمامى نیروهایتان را بر ضد من بسیج كنید!
دومین آیه از زبان هود پیامبر7 است كه بعد از دوران نوح(ع) مىزیسته هنگامى كه از سوى قوم بتپرستش تهدید به مرگ مىشود، با صراحتبه آنها مىگوید: «من خدا را گواه مىگیرم و شما هم گواه باشید كه از همتایانى كه براى خدا قرار دادهاید بیزارم – همه شما براى من نقشه بكشید، و لحظهاى مرا مهلت ندهید(اما بدانید كارى از شما ساخته نیست چرا كه) – من توكل بر خداوندى كردهام كه پروردگار من و شماست»! (;قال انى اشهد الله و اشهدوا انى برىء مما تشركون × من دونه فكیدونى جمیعا ثم لاتنظرون × انى توكلت على الله ربى و ربكم) (2)
جالب اینكه نه تنها به قدرت عظیم مخالفان بتپرست و توطئهها و شرارتهاى آنها اعتنا نمىكند، بلكه آنها را تحریك به قیام بر ضد خود مىنماید، تا به آنان ثابت كند قلب و روح او به جاى دیگرى وابسته است كه با توكل بر ذات پاك او كمترین واهمهاى از توطئههاى دشمنان ندارد، هر چند قوى و نیرومند و سرسخت و لجوج باشند، و این خود نشان مىدهد كه توكل بر خدا تا چه اندازه به انسان شجاعت و شهامت و پایمردى و استقامت مىبخشد!
راستى شگفت آور است كه انسانى تك و تنها یا با یارانى بسیار اندك، در برابر گروهى عظیم و متعصب و زورمند، این گونه بایستد، و این چنین تهدیدهاى آنها را به باد سخریه بگیرد، آرى این از آثار ایمان و توكل بر خداست!
یكى از مفسران پیشین به نام «زجاج» مىگوید: این آیه از مهمترین آیات مربوط به پیامبران است كه پیامبرى تنها در برابر امتى عظیم از مخالفان بایستد و این چنین با آنها سخن بگوید، شبیه همین تعبیر را در داستان نوح(ع) و جریان پیامبر اسلام7 نیز خواندیم.
شایان توجه اینكه در ادامه این آیه، هود(ع) در مقام استدلال براى كار خود مىگوید: نه تنها شما، «هیچ جنبندهاى در جهان نیست مگر اینكه در قبضه قدرت و فرمان خداست»! (ما من دابه الا هو آخذ بناصیتها) (3)
سپس مىافزاید: او قدرتمندى نیست كه قدرتش موجب خودكامگى باشد بلكه «پروردگار من همواره بر صراط مستقیم است»! (ان ربى على صراط مستقیم)
بنابراین من بر كسى تكیه كردهام كه قدرتش بى پایان و كارهایش عین صواب و عدالت است.
در سومین آیه اشاره به گوشهاى از سرگذشت ابراهیم(ع) و توكل او بر خدا در یكى از مشكلترین ساعات زندگانیش مىكند، و مىفرماید: «پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمین بى آب و علفى در كنار خانهاى كه حرم توست(به فرمان تو و با توكل بر تو) ساكن ساختم تا نماز را بر پا دارند، اكنون تو دلهاى مردم را متوجه آنها كن و از ثمرات به آنها روزى ده، تا شكر تو را بجا آورند»، (ربنا انى اسكنت من ذریتى بواد غیر ذى زرع عند بیتك المحرم ربنا لیقیموا الصلوه فاجعل افئده من الناس تهوى الیهم و ارزقهم من الثمرات لعلهم یشكرون) (4)
آیا اگر ایمانى همچون كوه، و دلى همچون دریا، و توكلى در سطح بسیار بالا نباشد، ممكن است انسان همسر و فرزند دلبند شیرخوارهاش را در سرزمینى خشك و سوزان و بى آب و علف – تنها براى امتثال فرمان خدا – رها كند، و از آنجا به وطن خویش بازگردد؟!
این جریان یادآور جریان دیگرى در زندگى ابراهیم(ع) است در آن هنگام كه بتپرستان لجوج و متعصب و خشمگین او را به خاطر در هم شكستن بتهایشان به محاكمه كشیده بودند و ابراهیم در یك قدمى مرگ قرار داشت، با این حال معبودهایشان را به سخریه مىكشید و با دلایل محكم، منطق خرافى آنها را در زمینه بتپرستى در هم مىكوبید. (5)
چهارمین آیه اشاره به ماجراى شعیب(ع) مىكند كه مدتى بعد از هود، و كمى قبل از موسى مىزیسته كه او هم در مقابل سرسختى قوم مشرك و بتپرست و تهدیدات آنها مىگوید: «من(با این برنامههاى الهى) چیزى جز اصلاح تا آنجا كه در قدرت دارم، نمىخواهم، و توفیق من تنها از خداست، فقط بر او توكل كردهام و به سوى او بازمىگردم»، (;ان ارید الا الاصلاح ما استطعت و ما توفیقى الا بالله علیه توكلت و الیه انیب) (6)
آرى من با داشتن ایمان به خدا و توكل بر ذات پاك او از چیزى نمىترسم و با قدرت راه خود را ادامه مىدهم.
قابل توجه اینكه: شعیب(ع) براى دست زدن به اصلاحات همه جانبه در اجتماع فاسد آن زمان بر سه اصل تكیه مىكند: نخست فراهم شدن مقدمات از سوى پروردگار كه با كلمه «توفیق» به آن اشاره شده، سپس داشتن اراده نیرومند براى شروع به كار كه با «توكل» به پروردگار حاصل مىشود، و سپس دارا بودن انگیزهاى صحیح و سازنده كه با «الیه انیب» (به سوى او بازمىگردم و همه كارهایم براى خداست) به آن اشاره مىكند.
در پنجمین آیه سخن از یعقوب كه جد والاى بنى اسرائیل استبه میان آمده، آن زمان كه در تنگناى شدیدى قرار گرفته بود از یكسو فرزند عزیزش یوسف(ع) را از دست داده، و از سوى دیگر قحطى شدید در كنعان همه مردم، و از جمله خاندان او را تحت فشار قرار داده است، و به حكم اجبار، فرزند دلبند دیگرش بنیامین را به دستبرادران بد سابقه و نامهربان! سپرده، تا براى به دست آوردن آذوقه بار دیگر به سرزمین «مصر»بروند و از «عزیز مصر» كمك بطلبند، در اینجا بود كه یعقوب سفارشى به این مضمون به فرزندان خود كرد: «فرزندان من!(به مصر كه مىروید) همه شما از یك دروازه وارد نشوید، بلكه از درهاى متفرق وارد شوید(مبادا ورود یك جمعیت غیر بومى در مصر حساسیت مردم را برانگیزد و به آنها آسیبى برسانند)»! (و قال یا بنى لاتدخلوا من باب واحد و ادخلوا من ابواب متفرقه;) (7)
سپس افزود: «من با این دستور نمىتوانم حادثهاى را كه از سوى خدا مقرر شده است از شما برطرف سازم، حكم و فرمان مخصوص به خداست، بر او توكل كردم، و همه توكل كنندگان باید بر او توكل كنند(و از او استمداد نمایند)»، (;و ما اغنى عنكم من الله من شىء ان الحكم الا لله علیه توكلت و علیه فلیتوكل المتوكلون) (8)
به این ترتیب یعقوب دستورهاى لازم را براى پیشگیرى از حوادث قابل اجتناب به فرزندان خود داد، ولى تاكید كرد كه من با این دستورها نمىتوانم جلو هر 2حادثهاى را بگیرم و در برابر همه مشكلات تدبیرى بیندیشم، بلكه ما باید آنچه در توان داریم انجام دهیم و در بقیه بر خدا توكل كنیم و همه باید بر او توكل كنند.
در واقع یعقوب با این سخن هم توصیه به توكل مىكند و هم دلیل آن را ذكر مىنماید، مىگوید: چون همه چیز به فرمان خداست، پس باید بر او توكل كرد، چرا كه در برابر اراده خدا از دیگرى كارى ساخته نیست.
روشن است كه منظور از «حكم» در اینجا «حكم تكوینى» پروردگار در عالم آفرینش است كه بازگشتبه عالم اسباب مىكند و ناظر به حكم تشریعى نیست(دقت كنید).
در ششمین آیه نوبتبه ماجراى موسى(ع) و بنى اسرائیل مىرسد در آن هنگام كه موسى(ع) دعوت خویش را آشكار كرد، و معجزات بزرگ خود را نشان داد، ولى با این همه تنها گروهى از بنى اسرائیل به او ایمان آوردند، در حالى كه آنها نیز از فرعون و اطرافیانش بیمناك بودند، مبادا آسیبى به آنها برسانند و مورد شكنجه واقع شوند، زیرا هنگامى كه فرعون همسر خود را به خاطر اظهار ایمان به موسى(ع) تحتسختترین شكنجهها قرار مىدهد، پیداستبا دیگران چه خواهد كرد، به همین دلیل موسى بن عمران براى اینكه آرامشى به آنها ببخشد و از وحشت رهایى یابند، دستور توكل را به آنها داد و فرمود: «اى قوم من! اگر شما به خدا ایمان آوردهاید و تسلیم فرمان او هستید بر او توكل كنید»، (و قال موسى یا قوم ان كنتم آمنتم بالله فعلیه توكلوا ان كنتم مسلمین) (9)
یعنى تنها در سایه توكل بر خداست كه مىتوانید با چنین حاكم نیرومند بى رحم خطرناكى مبارزه كنید، و از شر او در امان بمانید.
بدیهى است موسى(ع) خود در این امر پیشگام بود، و اگر مقام توكل را نداشت چگونه ممكن بود یك مرد چوپان با نداشتن هیچ گونه قدرت ظاهرى به جنگ یكى از بزرگترین قدرتهاى نظامى و سیاسى زمان خود برود؟!
آن گروه از مؤمنان دعوت موسى(ع) را لبیك گفتند و در پاسخ او چنین بیان داشتند: «ما تنها بر خدا توكل داریم»! (فقالوا على الله توكلنا;) (10)
سپس رو به درگاه خدا آوردند و عرض گردند: «پروردگارا! ما را مورد شكنجه این گروه ستمگر قرار نده»! (;ربنا لاتجعلنا فتنه للقوم الظالمین) (11)
«و ما را به رحمتت از چنگال گروه كافران رهایى بخش»، (و نجنا برحمتك من القوم الكافرین) (12)
منظور از «فتنه» در آیه اخیر، شكنجه است كه در بعضى از آیات قرآن به خصوص در سوره «بروج» در مورد اصحاب «اخدود» آمده است، و در آیه83 كه قبل از آیه مورد بحث آمده است، نیز به آن اشاره شده.
این احتمال نیز وجود دارد كه منظور از فتنه در هر دو مورد، منحرف شدن یا منحرف ساختن از دین و ایمان باشد، چرا كه اگر فرعونیان بر مؤمنان سلطه پیدا مىكردند آن را دلیل بر حقانیتخود پنداشته و در طریق انحراف ثابت قدمتر مىشدند.
در هفتمین آیه نوبتبه زمانهاى بعد از موسى(ع) مىرسد، در آن زمان كه بنىاسرائیل زیر سیطره سلطان جبارى به نام «جالوت» قرار گرفته بودند، و ناچار نزد پیامبر زمان خود «اشموئیل» آمده، از او تقاضا كردند كه فرماندهاى لایق براى آنها تعیین كند، تا براى به دست آوردن سرزمین خود با جالوت بجنگند، اشموئیل، طالوت را كه جوان نیرومند و آگاه و از هر نظر لایقى بود براى این امر برگزید، بنىاسرائیل نخست زیر بار نمىرفتند، سپس با تمهیداتى از ناحیه آن پیامبر، فرماندهى او را پذیرفتند.
طالوت پس از آزمایشهاى متعددى افرادى را كه آمادگى بیشترى براى جهاد داشتند گزینش كرد و به میدان نبرد آورد.
آیه مورد بحث از لحظاتى سخن مىگوید كه دو لشكر در مقابل هم قرار گرفتند لشكر نیرومند جالوت و لشكر ظاهرا ضعیف طالوت، مىفرماید: «هنگامى كه در برابر جالوت(ستمگر و سپاهیانش قرار گرفتند، گفتند: پروردگارا پیمانه شكیبایى و استقامت را بر ما بریز و گامهاى ما را استوار بدار و ما را بر قوم كافر پیروز گردان»، (و لما برزوا لجالوت و جنوده قالوا ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرین) (13)
درست است كه نفرات طالوت در برابر لشكر جالوت اندك بودند و ساز و برگ جنگى قابل ملاحظهاى نیز در اختیار نداشتند، ولى چیزى كه این عدم توازن را به نفع مظلومان بنى اسرائیل بر هم زد و سرانجام در برابر دشمن پیروز شدند، همان ایمان و توكل آنها بر خدا و تكیه بر صبر و استقامت و تقاضاى نصرت از پیشگاه حق بود.
به همین دلیل در آیه بعد مىفرماید: «فهزموهم باذن الله; آنها به فرمان خدا سپاه جالوت را در هم شكستند و به هزیمت واداشتند»!
بدیهى است صبر و استقامتسبب ثبات قدم، و ثبات قدم سبب پیروزى است و به همین دلیل آنها این امور سهگانه را به ترتیب در دعاى خود ذكر كردند و روح همه اینها ایمان و توكل بر خداست.
در هشتمین آیه سخن از پیامبر اسلام(ص) و مقام توكل اوست، در آن هنگام كه در برابر مشكلات سخت قرار داشت و خداوند به او تعلیم داد چگونه بر مشكلات پیروز گردد، مىفرماید: «اگر آنها(كافران) از حق روى بگردانند(نگران مباش) بگو: خداوند مرا كفایت مىكند، هیچ معبودى جز او نیست، بر او توكل كردم، او پروردگار عرش عظیم است»، (فان تولوا فقل حسبى الله لا اله الا هو علیه توكلت و هو رب العرش العظیم) (14)
این آیه به خوبى نشان مىدهد كه انسان هر قدر تنها باشد اگر توكل بر خدا داشته باشد، مشكلى ندارد، چرا كه خدا رب عرش عظیم و داراى قدرت بى نظیر است، قدرتى كه قدرتهاى ناچیز بندگان در مقابل آن اثرى ندارد، جایى كه عرش و عالم بالا با آن همه عظمتى كه دارد در قبضه قدرت اوست چگونه ممكن استبندگان متوكل را در برابر مشكلات و دشمنان تنها بگذارد؟!
شایان توجه اینكه بعضى معتقدند این آیه كه آخرین سوره توبه است و آیه قبل از آن آخرین آیاتى است كه بر پیامبر(ص) نازل شده است، و جالب اینكه آیاتى كه در آغاز بعثت نازل شد نیز همین حال و هوا را دارد و نشان مىدهد كه سرمایه اصلى آن حضرت در آن زمان نیز توكل بر خدا بود، در آیه 38 سوره زمر كه مربوط به آن زمانهاست مىخوانیم: «;قل حسبى الله علیه یتوكل المتوكلون; بگو: خداوند مرا كافى است و متوكلان باید بر او توكل كنند»!
به این ترتیب پیامبر اكرم(ص) در آغاز و پایان كار و در همه حال، در زیر چتر توكل قرار داشت، و همین امر عامل استقامت و پایمردى و پیروزى او بود.
در نهمین آیه سخن از تمام پیامبران پیشین به میان آمده است، از زمان نوح(ع) تا پیامبرانى كه بعد از او بودند، مىگوید: «هنگامى كه پیامبران با مخالفت قوم خود روبه رو شدند(و خود را تنها دیدند گفتند:) چرا ما بر خدا توكل نكنیم، با اینكه ما را به راههاى سعادت رهبرى كرده و ما به یقین در برابر آزارهاى شما شكیبایى خواهیم كرد(و با این تهدیدها و آزارها دست از رسالتخویش برنمىداریم) و توكل كنندگان باید فقط بر او توكل كنند»! (و ما لنا الانتوكل على الله و قد هدانا سبلنا و لنصبرن على ما آذیتمونا و على الله فلیتوكل المتوكلون) (15)
از این آیه به خوبى استفاده مىشود كه توسل به ابزار توكل بر خدا در برابر انبوه مشكلات طاقتفرسا كار همه انبیا در طول تاریخ بوده است و در واقع آنها با نیروى توكل بر انبوه دشمنان سرسخت پیروز مىشدند، و از اینجا نقش توكل در زندگى انسانها به خصوص رهبران و پیشوایان آشكار مىشود.
در واقع آنچه به پیامبران قدرت مىبخشید كه با نداشتن «عده» و «عده» در برابر قدرتمندترین حكومتهاى بیدادگر عصر خود بایستند، و مرعوب تهدیدهاى آنها نشوند همین توكل بر خدا بود كه «ماسوى الله» را در نظر آنها كوچك و بى ارزش مىساخت.
شایان توجه است كه در آیه قبل(آیه 11 سوره ابراهیم) مىخوانیم: «و على الله فلیتوكل المؤمنون» و در آیه مورد بحث مىخوانیم: «و على الله فلیتوكل المتوكلون».
از انضمام این دو آیه به یكدیگر استفاده مىشود كه مؤمنان واقعى همان متوكلانند ضمنا از این آیه استفاده مىشود كه توكل زاییده معرفت و هدایت الهى است همان گونه كه صبر و شكیبایى در برابر آزارهاى دشمنان زاییده توكل است(دقت كنید).
در دهمین آیه با ذكر نتیجه روشنى براى توكل بر خدا همگان را تشویق به این امر مىكند، و وعده نجات و پیروزى به آنها مىدهد، مىفرماید: «هر كس بر خدا توكل كند خدا كار او را به سامان مىبرد، خداوند فرمان خود را به انجام مىرساند، و براى هر چیز اندازهاى قرار داده است»، (و من یتوكل على الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لكل شىء قدرا) (16)
در واقع خداوند وعده قطعى به همه متوكلان داده كه مشكلات آنها را حل كند.
سپس به ذكر دلیل آن پرداخته، مىفرماید: «زیرا خداوند بر هر چیز تواناست» بدیهى است چنین كسى مىتواند به تمام وعدههاى خود جامه عمل بپوشاند و مشكلات را هر قدر سنگین و سختباشد با اراده و فرمان خود بگشاید.
جمله قد جعل الله لكل شىء قدرا ممكن است پاسخ به این سؤال باشد كه چرا گاهى نهایت توكل را بر ذات پاك او داریم ولى پیروزیها به تاخیر مىافتد؟
قرآن به این سؤال چنین پاسخ مىگوید: «شما از مصالح امور آگاه نیستید هر چیز حسابى دارد، و هر كار زمانى را مىطلبد، و هر پدیدهاى در ظرف ویژه خود مطلوب استبه همین دلیل به مقتضاى «الامور مرهونه باوقاتها» گاه مصلحت در این است كه نتیجه به تاخیر افتد، بنابراین شتابزدگى و عجله در این گونه امور روا نیست.
شبیه همین معنى در آیه 160 سوره آل عمران آمده است كه پیروزى و شكست را از سوى خدا مىشمرد و مىگوید توكل بر خدا راه وصول مؤمنان به پیروزى است: «ان ینصركم الله فلاغالب لكم و ان یخذلكم فمن ذاالذى ینصركم من بعده و على الله فلیتوكل المؤمنون; اگر خداوند شما را یارى كند هیچ كس بر شما غالب نخواهد شد، و اگر دست از یارى شما بردارد، كیست كه بعد از او شما را یارى كند؟! و مؤمنان باید تنها بر خدا توكل كنند»!
نتیجه نهایى
آیات بالا كه در آن از قدیمترین انبیاى الهى شروع مىشود و به پیامبر اسلام(ص) ختم مىگردد بازتاب مساله توكل را در زندگى انسانها و جهاد پیامبران و پیروزى بر مشكلات از جهات مختلف روشن مىسازد و نشان مىدهد تا چه حد این فضیلت اخلاقى كارساز و نقطه مقابل آن یعنى عدم اعتماد بر پروردگار تا چه حد مایه سقوط فرد و جامع است!
«توكل» در احادیث اسلامى
در روایات اسلامى اهمیت فوق العادهاى به این ارزش اخلاقى داده شده تا آنجا كه آثار و بركاتى براى آن بیان گردیده كه براى كمتر صفتى مىتوان یافت، روایات زیر را كه از میان آنها گلچین كردهایم و دقایق لطیفى كه در آن است نمونه خوبى براى این مقصود محسوب مىشود:
1- در حدیثى از رسول خدا(ص) مىخوانیم: «من سره ان یكون اقوى الناس فلیتوكل على الله; كسى كه دوست دارد قوىترین مردم باشد بر خدا توكل كند»! (17)
2- در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان على(ع) آمده است: «فى التوكل حقیقه الایقان; قیقتیقین در توكل است»! (18)
3- در حدیث پرمعناى دیگرى در داستان ابراهیم(ع) در تفسیر على بن ابراهیم مىخوانیم: هنگامى كه ابراهیم(ع) را در منجنیق گذاشتند عمویش آزر آمد و یك سیلى محكم به صورت او زد و گفت: از مذهب توحیدیتبازگرد!(ابراهیم اعتنایى به او نكرد) در این هنگام خداوند فرشتگان را به آسمان دنیا فرستاد تا نظارهگر این صحنه باشند، همه موجودات از خدا تقاضاى نجات ابراهیم(ع) را كردند، از جمله زمین گفت: «پروردگارا! بر پشت من بنده موحدى جز او نیست و هم اكنون در كام آتش فرومىرود، خطاب آمد اگر او مرا بخواند مشكلش را حل مىكنم، جبرئیل در منجنیق به سراغ او آمد و گفت: اى ابراهیم! به من حاجتى دارى تا انجام دهم؟ ابراهیم گفت: «به تو نه! اما به پروردگار عالم آرى!» در اینجا بود كه جبرئیل انگشترى به او داد كه این جملهها(كه در واقع دستور نجات بود) بر روى آن نوشته شده بود: لا اله الا الله محمد رسول الله،
الجات ظهرى الى الله، اسندت امرى الى الله، و فوضت امرى الى الله!(این جملهها كه مفهوم واقعیش همان توكل همه جانبه بر خدا بود، كار خود را كرد، و هنگامى كه ابراهیم(ع) به میان آتش پرتاب شد به تعبیر روایت: «اوحى الله الى النار كونى بردا، فاضطربت اسنان ابراهیم من البرد حتى قال: و سلاما على ابراهیم; در این هنگام خداوند به آتش وحى فرستاد كه سرد شو! آتش آن چنان سرد شد كه دندانهاى ابراهیم به هم مىخورد، سپس خطاب آمد و سلاما على ابراهیم سرد و سالم باش براى ابراهیم (در این هنگام آتش به محیطى آرامبخش مبدل گشت) و جبرئیل در كنار ابراهیم قرار گرفت و با او به گفتگو نشست».
نمرود از فراز جایگاه خود چنین گفت: «من اتخذ الها فلیتخذ مثل اله ابراهیم; اگر كسى مىخواهد معبودى براى خود برگزیند همانند معبود ابراهیم(ع) را انتخاب كند»! (19)
آرى توكل بر خداست كه آتشها را به گلستان مبدل مىكند، توكلى همچون توكل ابراهیم كه حتى از دست زدن به دامان جبرئیل احساس دورى از خدا مىكند و معتقد استباید آب را از سرچشمه گرفت تا صافتر و زلالتر باشد!
4- امام صادق(ع) در تعبیر دیگرى مىفرماید: «ان الغنى و العز یجولان فاذا ظفرا بموضع التوكل اوطناه; توانگرى و عزت پیوسته در حركتند هنگامى كه به محل توكل برسند آنجا را وطن خود انتخاب مىكنند». (20)
یعنى قلبى كه كانون توكل بر خداست هم احساس بى نیازى از ماسوى الله مىكند و هم احساس عزت و قدرت، چرا كه تكیه بر قدرتى كرده كه بالاتر از همه چیز است، تكیهگاهى بى نیاز از همه كس و همه چیز و قدرتى شكست ناپذیر.
برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید