عنوان : مقاله ‏اخلاق از ديدگاه قرآن پيامبر و عترت
قیمت : 59,700 تومان
توضیحات در پایین همین صفحه

درگاه 1

توجه : دریافت شماره تلفن همراه و آدرس ایمیل صرفا جهت پشتیبانی می باشد و برای تبلیغات استفاده نمی شود

هدف ما در این سایت کمک به دانشجویان و دانش پژوهان برای بالا بردن بار علمی آنها می باشد پس لطفا نگران نباشید و با اطمینان خاطر خرید کنید

توضیحات پروژه

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله ‏اخلاق از ديدگاه قرآن پيامبر و عترت دارای 49 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله ‏اخلاق از ديدگاه قرآن پيامبر و عترت  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه و مقالات آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي مقاله ‏اخلاق از ديدگاه قرآن پيامبر و عترت،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد


بخشی از متن مقاله ‏اخلاق از ديدگاه قرآن پيامبر و عترت :

اخلاق از دیدگاه قرآن پیامبر و عترت
مقدمه كتاب
فلسفه اخلاق
فلسفه اخلاق از علل پیدایش اخلاق بحث مینماید و اینكه اساسا مبناء و منشااخلاق چیست و از كجا نشاءت گرفته و علت به وجود آمدن قوانین و قواعد آن چه مى باشد؟ و چرا باید به آن گردن نهاد و سر پیچى از آن چه عواقبى را به دنبال مى آورد؟ بحث و مورد گفتگو قرار مى دهد.
حوزه بحث پیرامون فلسفه اخلاق

1- اخلاق نظرى 2- اخلاق عملى 3- اخلاق مكتبى 4- اخلاق فلسفى
1- اخلاق نظرى
اخلاق نظرى از كیفیت پیدایش علمى اخلاق بحث مینماید و از شناخت اخلاق در محور خوبیها و بدیها و معیارهاى ارزشى اخلاق سخن میگوید.
2- اخلاق علمى
اخلاق عملى از كیفیت پیاده كردن و عمل نمودن و به كار بستن اوصاف اخلاقى بحث مینماید.
3- اخلاق مكتبى
اخلاق مكتبى دیدگاههاى اخلاقى هر مكتبى را مطرح میكند و نظریات جهان بینى مختلف اخلاقى را پیرامون مسئله اخلاق به میان میآورد مثلا دیدگاه مكتب رواقیون چیست ؟ و دیدگاه مكتب الهیون كدام است ؟

4- اخلاق فلسفى
از نظریات و دیدگاههاى فلاسفه در اخلاق از نظر فلسفى بحث مینماید مثلا كانت چه میگوید؟ ماركس چه گفته است ؟ و دیدگاه ارسطو و فارابى در زمینه اخلاق چه میباشد؟
اخلاق از دیدگاه مذاهب و مكاتب
به دلیل اهمیت و وسیع بودن بحث فلسفه اخلاق در میان مذاهب فقط مذاهب اسلامى خاصه شیعى را مورد بررسى قرار مى دهیم
1- اخلاق از دیدگاه مذاهب اسلامى : گروهى از امامیه و معتزله معتقد به حسن و قبح (خوب و بد)عقلى اعمال مى باشد و براى اثبات مدعاى خویش دلائل و شواهدى را اقامه مینماید همچنین گروهى نیز به حسن و قبح شرعى اعمال معتقدند، و میگویند عقل را قدرت و كشش بر درك محاسن اخلاقى و قبایح نیست ، و فقط شارع میتواند حسن و قبح اعمال را تشخیص دهد این گروه همان اشاعره هستند كه عقل را كوچكتر و نارساتر از آن میدانند كه بتواند همه مسائل اخلاقى را بفهمند و حسن و قبح آنرا را انتزاع نمایند.

حسن قبح عقلى
همانطورى كه بیان شد امامیه و معتزله معتقد به حسن و قبح عقلى اعمال هستند؛ این گروه از دانشمندان علم اخلاق مى گویند: عقل همه بایدها و نبایدها و محاسن و شرور را تشخیص میدهد مثلا صدق عدل خوب و شایسته است و دروغ و ظلم ، بد و ناروا میباشد.
نظر برخى از دانشمندان در زمینه حسن و قبح عقلى

1 – دلائل حكیم ملا عبدالرزاق فیاض لاهیجى : وى معتقد است كه عقل میداند كه فعل فلانى كه امر شرعى به آن وارد شد در نفس الامر نیكو و احسن است ، اگر فعل مذكور قبیح بود یا خالى از جهات قبح بود، البته قبیح بود از حكیم طلب آن فعل . همچنین فعلى كه نهى شرعى بر آن وارد شده عقل مى تواند بفهمد كه مذموم است در نفس الامر، و الا نهى از آن مذموم بود (2) مجموع

استدلال حكیم متاءله به ثبوت میرساند كه عقل حسن و قبح را تشخیص مى دهد یعنى اگر عقل همه بایدها و نبایدها را بفهمد با ادله مستدل ایشان حسن و قبح عقلى است نه شرعى .
2 – دلائل محقق بزرگوار طوسى : ایشان در كتاب كشف المراد اثبات نموده اند كه حسن و قبح عقلى است نه شرعى ، به دلیل اینكه عقل حسن احسان و افعال ناشایسته و قبح ظلم را بخوبى تشخیص میدهد و هیچ نیازى به شرعى بودن آن نیست ؛ و دیگر اینكه اگر حسن و قبح شرعا و بخصوص ثابت گردد و تشخیص عقل در آن هیچ گونه دخالتى نداشته باشد هر دو از عقلى و شرعى بودن ، منتفى مى شوند.(3)

قاعده ملازمه : یكى از دلائل عقلى بودن حسن و قبح قاعده ملازمه است ، كه مى گوید ((كلما حكم به الشرع حكم به العقل )) یعنى هر چه را كه شرع به آن حكم میكند، عقل هم همان را حكم میكند، این قاعده یكى از استدلالهاى بسیار مهم كلامى است كه اهل استنباط و عقل از این قاعده استفاده میكنند. معتزله و امامیه و همه طرفداران حسن و قبح ، با همین قاعده ملازمه

استدلال میكنند، كه عقل قدرت فهم حسن و قبح را دارد، همچنین سخن امیرالمؤ منین على علیه السلام نیز گواه بر مسئله میباشد كه حسن و قبح عقلى است . حضرت فرمود: من لم یعرف مضره الشرلم یقدر على المتناع منه (4)
كسى كه زیان و ضرر شر و بدى را نشناسد قادر بر پرهیز از آن نیست .
حسن و قبح شرعى

برخى معتقدند كه حسن و قبح شرعى است ، یعنى هر حكم شرعى كه بر آن وارد شده عقل هم باید او را بپذیرد و عقل قبل از ورود شرعى حق حكم كردن ندارد. اشاعره از طرفداران و بنیان گذاران این عقیده میباشد.

نظریات دانشمندان در خصوص حسن و قبح
گروهى از دانشمندان میگویند: حسن و قبح شرعى است كه این نظریه یكى از دلائل اشاعره میباشد. و شبیه به نظریات دانشمندانى است كه براى جامعه اصالت قائلند، زیرا سوسیالیستها (جامعه گرایان ) اخلاق رایك پدیده اجتماعى میدانند و میگویند خوب چیزى است كه جامعه میطلبد و بد چیزى است كه جامعه نفى میكند.
نظریه فاضل قوشچى در خصوص حسن و قبح شرعى

از دیدگاه وى هیچ حكمى در حسن و قبح اشیاء براى عقل ثابت نیست و حسن و قبح (به فعلیت ) بر نمى گردد به امر حقیقى قبل از ورود شرع ، كه كاشف بر شرع مقدس باشد آنچنانكه معتزله مى پندارند، بلكه شرع آن چیزى است كه از براى او حسن و قبح ثابت شده است . نتیجه اینكه قبل از ورود شرع براى افعال هیچگونه حسن و قبحى وجود ندارد و هر گاه شارع قضیه را عكس كند یا نفى آنچه قبیح است را نیكو و آنچه را كه نیكو است قبیح مینماید (5)

علیهذا اشاعره با استفاده از مكتب جبر، استدلال مینمایند كه انسان در تمامى اعمالى كه انجام میدهد، مجبور است ، و بر این اساس ، حسن و قبح فاقد معنا میشود، زیرا تمام چیزهایى كه در خارج محقق میشود فاعل و ایجاد كننده آن خداست و هم اوست كه خوب و بد و طاعات و معاصى را آفریده و اراده خداوند بر این امور قرار گرفته است ، البته این دیدگاه مقرون به صحت نمى باشد زیرا انسان به هیچ وجه مجبور به ارتكاب معاصى و خیرات نیست ، و بسیار شر و زشتیهایى را كه اشاعره از آن یاد مى كنند یا ماهیت عدمى دارد، یا خود مقدمه و سرچشمه بسیارى از خوبیها میباشند و یا اینكه جهل ما باعث به وجود آمدن این قبیل شرور و بدیها گردیده اند.

اخلاق از دیدگاه برخى از فلاسفه
1- اخلاق از دیدگاه افلاطون : وى میگوید اگر ما بدانیم زندگانى خوب چیست ، چنان رفتار خواهیم كرد كه گویى براى نیل به آن مى كوشیم او مى گوید: شرور و بدكارى نتیجه جهل یعنى عدم شناسایى خیر است ، و اگر كسى بداند درستى و حق چیست ، هرگز شریرانه رفتار نخواهد كرد.
اخلاق كلبیون

كلبیون ، نحله اى از فلاسفه قدیم یونان بودند و در حدود 3 تا 4 قرن قبل از میلاد مسیح در یونان زندگى میكردند و گویا در اثر ناهنجاریهاى زندگى اجتماعى و مصیبتها، گرفتاریهاى زیادى را براى آنها ایجاد نموده بود، این گرایش در آنها ایجاد شد كه باید این زندگى نكبت بار كه سراسر جنگ و خونریزى و آواره گیست ، كنار كشید. و بالاخره نتیجه گرفتند و مادامیكه انسان تعلق به خارج ا

ز خودش دارد هیچ وقت آرامش نمیكند، بنابراین انسان باید از آنچه كه در ماوراء محیط و محور زندگى خودش است دل بكند و به درون خود بپردازد، اینها معتقدند كه مثلا اگر انسان به خانه یا دوست همسایه خود دل ببندد و به آن علاقمند گردد با خراب شدن خانه یا افتادن جدایى بین این دو و دوستش ، انسان دچار ناراحتى و حرمان میگردد. بر این اساس ، اینها میگویند انسان باید كم غذا بخورد به حدى كه ضرورت ایجاب مى كند. بارى اینها معتقدند كه انسان باید مثل سگ زندگى كند و رها باشد، و به همین جهت هم به كلبیون معروف شدند. و دیوگنس ، یكى از چهرهاى معروف این نظریه میباشد، كه معاصر با اسكندر مقدونى میزیسته است . البته یطلان این نظریه به حكم عقل و شرع روشن است و در بسیارى از آیات و روایات امامیه از رهبانیت و گوشه گیرى محض نهى گردیده و در مقابل ، به خوردن و آشامیدن طیبات رزق و داشتن معاشرات نیكو با دیگران امر گردیده است .

اخلاق رواقیون
مؤ سس مكتب رواقیون زنون میباشد، این گروه از فلاسفه و دانشمندان بر اساس جهان بینى خاص خود كه مبتنى بر وحدت وجود میباشد، معتقدند، كه كل جهان را وحدت تشكیل میدهد كه باطنش عقل الهى ، یا خود خداست ، و ظاهرش عالم طبیعت است و در میان پدیده هاى جهان او خالق و اشراف از همه است و فقط اوست كه با عقل الهى ارتباط دارد. اصل دیگرى كه در قلب

رواقیون وجود دارد این است ، كه تمام حوادث جهان ناشى از تقدیر الهى است ، و انسان را قدرت تغییر حوادث جهان نمى باشد، البته اصول دیگرى نیز در مكتب رواقیون وجود دارد، كه عبارت از اعتقاد به آزادى اراده ، كه در درون ذات انسان وجود دارد و به اعتقاد به خیر بودن نظام هستى كه در كتب فلسفى ایشان وجود دارد، و در مكتب فلسفى رواقیون در این خصوص تفصیلا بحث گردیده است .

وجه امتیاز رواقیون بركلبیون
وجه امتیاز رواقیون از كلبیون همان خیر بودن نظام هستى از دیدگاه رواقیون میباشد در حالى كه كلبیون معتقدند نظام عالم شر است و زندگى اجتماعى پر از شرور و آفات میباشد، از دیدگاه رواقیون نظام طبیعت خیر است و اجتماع نیز فى نفسه از آن جهتى كه مخلوق خداست ، حوادثش تابع قضاء حتمى الهى است . لذا خیر است ، و حوزه خیر و شر اخلاقى فقط در درون ذات انسان مى باشد، تا آنجا كه مربوط به اراده خود انسان میشود.

دیدگاه كانت در خصوص عقل عملى و عقل نظرى : علم و استدراك و فهم چیزها عقل نظرى . و درك چیزهاى كه باید انجام پذیرد عقل عملى مى نامند. در حقیقت عقل نظرى دانستن و استدراك چیزى است كه بشر با عقل خویش آنرا میفهمد و دیگر به كار گرفتن و عمل نمودن به آن را، كارى ندارد و در این زمینه ساكت است . كانت معتقد است كه از عقل نظرى زیاد كارى ساخته نیست و

تمامى كارها به عهده عقل عملى است كه به وجدان میرسد. او میگوید وجدان یا عقل عملى یك سلسله احكام و دستوراتى است كه از قبل از راه حس و تجربه به دست بشر نرسیده ، بلكه جزء سرشت و فطرت بشر است . مثلا زبان به راستگویى و كنار گذاشتن دروغ و دروغگویى فرمانى گرفته است ، كه قبل از آنكه انسان تجربه اى درباره راست و یا دروغ داشته باشد، وجود داشته و فطرى و مادرزادى اوست و به حس و تجربه انسان مربوط نیست و این فرمانى است مطلق و به نتایج كارها كارى ندارد. (6)

آقاى كانت از محتواى كلامش ، خدا، و فرمان ذات اقدس او پیدا و هویداست . الا اینكه در اظهار عقیده توحیدى تعلل مى ورزد.
نظریات قطب الدین رازى در عقل عملى و نظرى : وى میگوید عمل و پیاده كردن فعل بدون علم و اطلاع از آن ممكن نیست و عقل از عقل نظرى كمك مى گیرد، مثلا راستگویى عملى است شایسته ، كه عمل به آن واجب است . پس اگر بخواهیم با عمل صادقانه مواجه بشویم یك قیاس تشكیل داده و میگوئیم ((این عمل صادق است و هر عمل صادقانه اى شایسته و لازم است كه

انجام گیرد)) پس این عمل ، شایسته انجام دادن و لازم الاجرامى باشد. تحصیل این مقدمات و تشكیل قیاس وظیفه عقل نظرى است و عقل عملى هم همین را راءى میدهد. كه این عمل صدق و پاك است و هر راستى و پاكى لازم الاجراء است . و حجت عقلى آن را براى قواى بدن به كار و امیدارد.
دیدگاه (معلم ثانى ) فارابى درباره عقل عملى وعقل نظرى
وى میگوید عقل نظرى قوه ایست كه انسان به وسیله آن آگاهى و اطلاعاتى به دست مى آورد كه شاءن این آگاهیها عمل به آن نیست . ولى عقل عملى قوه اینست كه به وسیله آن امورى را كه در قلمرو عمل قرار میگیرند مورد شناسایى قرار میدهد.
حاج ملا هادى سبزوارى و عقل عملى و نظرى

عقل عملى امورى را درك مینماید كه مربوط به چگونگى عمل انسان است مانند صبر و پایدارى در مصائب و عبادات ،؟ كه پسندیده است ، و مثل نماز واجب كه نیاز به صبر و تحمل دارد وى اضافه میكند عقل عملى همان عقلى كه در روایتى از آن ستایش شده امام صادق علیه السلام فرمودند: العقل ما عبد الرحمن و اكتسب به الجنان . عقل چیزى است كه انسان به واسطه آن خدا را

پرستش مى كنند و به بهشت رهنمون میگردد، و این همان عقلى است كه در علم اخلاق از آن به عقل عملى یاد مى شود. پس این دو، عقل عملى و عقل نظرى ، دو شى متباین از هم نیستند و این طور هم نیست كه دو شى مستقل با نفس انسان ضمیمه شده باشد و كار یكى تعقل و ادراك باشد و كار دیگرى تحریك قوا بوده و هیچگونه ادراكى نداشته باشد. (7) مقدمه اى كه از نظر گرامیتان گذشت درآمدى بود بر فلسفه اخلاق از نظرگاه مكاتب و مذاهب ، بخصوص مذاهب اسلامى و على الخصوص مكتب مقدس امامیه . تفصیل این بحث شیرین و خواندنى و در عین حال مهم به توفیق الهى و نظر عنایت خاص ‍ حضرت بقیه الهى الاعظم امام زمان (عج ) در آینده اى نزدیك در اختیار دانش پژوهان ، دانشجویان عزیز و عموم علاقمندان محترم قرار خواهد گرفت . امید است ادامه آنرا در جلد دوم همین كتاب پیگیرى نمائید. علیهذا با توجه به مقدمه اى كه ذكر گردید به مبحث فلسفه اخلاق ، یعنى : اخلاق از دیدگاه قرآن ، پیامبر و عترت بپردازیم . انشاءالله این

كتاب و جلد دوم آن بتواند سهمى هر چند كوچك در استقرار نظام اخلاقى مبتنى بر اصول مترقى اسلام عزیز خصوصا مكتب حقه جعفرى علیه السلام داشته باشد و از این طریق مصداق بارز آیه شریفه (انك لعلى خلق عظیم ) در شاءن پیامبر علیه السلام نازل گردیده و عینیت یابد. و امید است بتوانیم با پیروى از سیره مقدس پیامبر و اهلبیت گرام آن حضرت علیهم صلوه المصلین براى جهانیان الگو و اسوه باشیم . والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته – سید حسین موسوى راد لاهیجى

اخلاق از دیدگاه قرآن
پاره اى از آیات اخلاقى ، به عبارت دیگر اخلاق از دیدگاه قرآن را به نظر مباركتان مى رسانیم كه بطور گذرا و اشاره آورده و فقط به ترجمه آیات اكتفاء نموده ایم . قال الله تعالى : و انك لعلى خلق عظیم ، براستى از براى تو است (اى محمد) اخلاق عظیم . (8) قال الله تعالى : لقد كان لكم فى رسول الله اسوه حسنه ، مسلما براى شما در زندگى رسول خدا سر مشق نیكوئى بود. (9) در

سوره مریم فرمود: آن الذین امنو و عملو الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا (10) مسلما كسانى كه ایمان آوردند و كارهاى شایسته انجام داده اند خداوند رحمان محبتى براى آنان در دلها قرار مى دهد. اخلاق حسنه از بر جسته ترین اوصاف انبیاء و سفیران الهى در زمین است . معجزات پیامبران در سایه اخلاق نیكویشان به وقوع پیوست ، بطوریكه خداوند در یكجا اخلاق و خلق عظیم پیامبرش ، حضرت ختمى مرتبت را مى ستاید. و در جاى دیگر قرآن ، پیامبر هظیم الشاءنش را الگو و اسوه

حسنه معرفى نموده و بشریت را به پیروى و اطاعت محض از آن حضرت دعوت مى نماید. قال الله تعالى : قل آن كنتم تحبون الله فاتبعونى یحببكم الله . (11) (اى امت )، اگر شما خداوند را دوست مى دارید، پس از من اطاعت كنید، خدا هم شما را دوست خواهد داشت . این مفاهیم بلند قرآنى ، گویاى این حقیقت است ، كه اخلاق حسنه از امتیازات بزرگ انبیاء و اولیاء گرامى خدا بر سایر بشریت است . پس سعى كنیم به اخلاق نیكوى پیامبران الهى ، خاصه حضرت ختمى مرتبت علیه السلام متخلق و متصف گردیم .
اخلاق قرآنى
قال الله تبارك و تعالى : و عباد الرحمن الذین یمشون على الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما ، (12) بندگان خاص خداوند رحمان ، كسانى هستند كه با آرامش بى تكبر بر روى زمین راه مى روند و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند و سخنان نابخرادانه گویند به آنها سلام مى گویند و با بى اعتنایى و بزرگوارى مى گذرند. قال الله تعالى : و نفس و ما سویها، فالهمها فجورها و تقویها قد افلح من زكیها و قد خاب من دسیها (13) قسم به جان آدمى و آن كس كه آن را آفریده و منظم ساخته ، سپس فجور. تقوى را به او الهام كرده است ، كه هر كس نفس خود را پاك و تزكیه كرده رستگار شده ، و آنكس كه نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته ، نومید و محروم گشته است . قال الله تعالى : و نفس و ما سویها، فالهمها فجورها و تقویها و قد افلح من زكیها و قد خاب من دسیها (14)

قسم به جان آدمى و آن كس كه آن را آفریده و منظم ساخته ، سپس فجور و تقوى را به او الهام كرده است ، كه هر كس نفس خود را پاك و تزكیه كرده و رستگار شده ، و آنكس كه نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته ، نومید و محروم گشته است .

قال الله تعالى : فهدیناه النجدین (15) و او را به راه خیر و شر هدایت كردیم .
قال الله تعالى : من اهتدى فانما یهتدى لنفسه و من ضل فانما یضل علیها و لا تزر وازره وزر اخرى و ما كنا معذبین حتى نبعث رسولا (16)

هر كس راه هدایت یافت ، براى خود هدایت یافته و آن كس كه گمراه گردد، به زیان خود گمراه شده است و هیچكس گناه دیگرى را به دوش نمى كشد و ما هرگز قومى را مجازات نخواهیم كرد، مگر آنكه پیامبرى مبعوث كرده باشیم ، تا وظایفشان را بیان كند.
اخلاق از دیدگاه رسول خدا صلى الله علیه و آله

اخلاق از دیدگاه پیامبر بطور فشرده و در عین حال با توضیح كافى بخدمت شما عزیزان قرار مى گیرد.
قال رسول الله صلى الله علیه و آله : انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق (17)
براستى و به حقیقت مبعوث به رسالت نشدم ، تا مگر مكارم اخلاق را به اتمام برسانم .
قال رسول الله صلى الله علیه و آله : حسن الخلق نصف الدین . (18)
نیكخویى نیمى از دین است .
قال رسول الله صلى الله علیه و آله : حسن الخلق یثبت الموده (19)
نیكخویى ، دوستى را در آدمى استوار مى نماید.
قال رسول الله صلى الله علیه و آله : حسن الخلق یذیب الخطاء كما تذیب الشمس الجلید. (20)
اخلاق نیكو گناهان را مى برد و محو و نابود مى گرداند، چنانكه خورشید یخ را آب مى كند.
قال رسول الله صلى الله علیه و آله : حسن الخلق زمام من رحمه الله فى انف صاحبه و الزمام بید الملك ، و الملك یجره الى الخیر، و الخیر یجره الى الجنه و سوء الخلق زمام من عذاب الله فى انف صاحبه و الزمام بید الشیطان ، و الشیطان یجره الى السوء و السوء یجره الى النار. (21)

نیكخویى زمام رحمت خداوند است كه در بینى صاحبش بند و بسته است . و زمام او بدست فرشته است و فرشته او بسوى نیكى مى كشاند. و نیكى او را بسوى بهشت میراند. و بد خوئى زمام عذاب خداست و آن به بینى صاحبش بسته است و زمامش ‍ بدست شیطان است و شیطان او را به سوى بدیها مى كشاند و بدى نیز او را به جهنم مى رساند.
قال رسول الله صلى الله علیه و آله : استقم و لیحسن خلقك للناس (22)
استوار باش و رفتار خویش را درباره مردم مردم نیك ساز.
قال رسول الله صلى الله علیه و آله : شاب سخى حسن الخلق احب الى الله من شیخ بخیل عابد سى ء الخلق .
جوان سخى الطبع و خوش اخلاق نزد خداوند برتر و محبوب تر از پیرمرد عابد بداخلاق است .
قال رسول الله صلى الله علیه و آله : لكل ذنب توبه الا سوء الخلق . (23)
هر گناهى قابل بخشودگى است الا بدخویى و اخلاق زشت كه تا از آن توبه بعمل نیاید بخشودگى ندارد.

قال رسول الله صلى الله علیه و آله : لو كان سوء الخلق رجلا یمشى فى الناس لكان رجل سوء و آن الله تعالى لم یخلقنى فحاشا .پیامبر گرامى اسلام فرمود: اگر بدخوئى مردى بود كه در میان مردم راه مى رفت ، مرد بدى بود، آگاه باشید كه خداوند مرا فحاش و ناسزاگو نیافرید. قال رسول الله علیه السلام : لا یدخل الجنه سى (الخلق ) الملكه (24) بد خلق و بد اخلاق به بهشت نمى رود. قال رسول الله علیه السلام : ما من ذنب الا و له عند الله توبه الا سوء الخلق فانه لا یتوب من

ذنب الا رجع الا ما هو شر منه . هر گناهى نزد خداوند توبه اى دارد مگر بد اخلاقى ، كه بد خوى ، از گناهى باز نگردد، مگر آنكه به بدتر از آن رو كند. قال رسول الله علیه السلام : حسن الملكه نماء، و سوء الخلق شئوم و البر زیاده فى العمر، و الصدقه تمنع میته السوء. . نیك خویى رشد (و ملكه اخلاقى است ) بد خوئى شئامت و زشت و شوم است . و نیكى ها موجب افزایش عمر، و صدقه ، از مرگ بد جلوگیرى مى كند. قال رسول الله علیه السلام : حسن الملكه یمن و سوء الخلق شوم . (25) نیك اخلاقى بركت و میمنت است . بداخلاقى ، شومى است . قال رسول الله علیه السلام : خصلتان لا یجتمعان فى مؤ من البخل و سوء الخلق . دو صفت در مؤ من جمع نگردد، بخل و بدخوئ

ى . این هر دو در مؤ من یافت نشود. قال رسول الله علیه السلام : الخلق الحسن یذیب الخطایا كما یذیب الماء الجلید و الخلق السوء یفسد العمل كما یفسد الخل العسل . . خوى نیك و اخلاق شایسته گناهان را مى برد و همانند آب ، یخ را ذوب مى كنند، خوى بد اعمال نیك را فاسد مى كند چنانكه سركه ، عسل را ضایع مى نماید. قال رسول الله علیه السلام : سوء الخلق شئوم و طاعه النساء ندامه و حسن الملكه نماء. بد اخلاقى شوم است ، و اطاعت زنان پشیمانى ، و سیرت زیبا مایه رشد و كمال انسان است . قال رسول الله علیه السلام :

سوء الخلق شئوم و شراركم اسوءكم خلقا. بد خوئى شوم است و بدترین شما بدخوترین شما است . قال رسول الله علیه السلام : من كانت له سریره صالحه او سیئه نشرالله علیه منها رداء یعرف به . (26) هر كه سیرتى شایسته و نیك یا بد داشته باشد، خداوند مارك و نشانى از آن بر وى اندازد كه به آن ، مردم او را بشناسند، و با آن سریره و اخلاق زشت شناخته شود. قال رسول علیه السلام : من ساء خلقه عذب نفسه و من كبر همه سقم بدنه ، و من لا هى الرجال ذهبت كرامته و سقطت مروته . هر كه اخلاقش بد باشد، خویشش را معذب دارد. و هر كه غمش بسیار

شود تنش رنجور گردد، هر كه با مردم منازعه كند كرامتش برود و جوانمردیش نابود شود. قال رسول الله علیه السلام : حسن الجور یعمر الدیار و ینسى فى الاعمار. خوش برخوردارى و خوش رفتارى با همسایگان ، باعث آبادى شهرها و طولانى شدن عمرها است . قال رسول الله علیه السلام : من سعاده المرء حسن الخلق و من شقاوته سوء الخلق . اخلاق شایسته از نیك بختى انسان است ، و بد خوئى جزء بدبختى نیست . خواننده محترم : هر یك از این احادیث نبوى علیه

السلام در اخلاق و كسب محاسن و دفع مساوى و بدیها، درسهائى بس بزرگ و قابل اهمیت است . سعى كنیم این گفته ها و فرموده هاى پیام آور وحى را اسوه و الگوى زندگى خود قرار دهیم ، و از اخلاق سوء و بدیهاى آن پرهیز نموده و اجتناب نمائیم .
اخلاق از دیدگاه عترت
حضرت موسى بن جعفر علیه السلام مى فرماید: الزم العلم لك ما دلك على صلاح قلبك و اظهر لك فساده . (27) ضرورى ترین دانش براى تو آن است كه خیر و صلاح قلبت را به تو ارائه كند، و یا فساد و زشتى آن را بر تو آشكار نماید. پیامبران الهى براى آن كه مردم را اصلاح كنند و با اخلاق انسانى ، آنان را تربیت نمایند، بنیان و اساس مكارم اخلاقى را در جهان پى ریزى كردند، و سجایاى اخلاقى و انسانى را بنیان نهادند، و كرامت نفس انسانى را به پیروان خود آموختند، و از فساد و فحشاء، ایشان را بر حذر داشتند. فلاسفه بزرگ اخلاق ، مخصوصا طرفداران سعادت فردى و اجتماعى ، كه داراى عقائد و اخلاق خاص انسانى مى باشند چنین مى گویند
سقراط مى گوید:
انسان جویاى خوشى و سعادت است و جزاین تكلیفى ندارد، اما خوشى به استیفاى لذات و شهوات به دست نمى آید، بلكه بوسیله جلوگیرى از خواهشهاى نفسانى ، بهتر میسر مى گردد. و سعادت افراد در ضمن سعادت جماعت است ، بنابراین ، سعادت هر كس در این است ، كه وظائف خود را نسبت به دیگران بهتر انجام دهد. بنابراین دانش بشر، باید او را به سوى سعادت سوق دهد، نه اینكه هر چه بیشتر و زیادتر به فساد آلوده اش نماید.

نظریه اخلاقى ارسطو:
ارسطو مى گوید: عمل انسان را غایتى است ، و غایت مطلوب انسان مراتبى دارند، آنچه غایت كل و مطلوب مطلق است ، مسلما سعادت و خوشى است ، اما مردم خوشى را در امور مختلف مى انگارند، بعضى به لذات راغبند، برخى به مال و جماعتى به جاه ، مگر آنكه همواره وظیفه اى را كه براى او مقرر است ، به بهترین وجه اجرا كند و انجام وظیفه به بهترین وجه ، براى هر وجودى ، فضیلت او است . پس غایت مطلوب انسان ، یعنى خوشى و سعادت ، با فضیلت حاصل مى شود. (28)
دكارت در اخلاق مى گوید:
اگر چه هر فردى از ما از افراد دیگر جداست ، ولیكن چون تنها نمى توانیم زیست كنیم ، ناچار باید منافع خود را تابع منافع حقیقى جماعتى ، كه جزء آنها هستیم بنمائیم و اگر كسى این حس را داشته باشد كه صلاح كل ، مقدم بر صلاح جزء است ، مكارم والاء از او ظهور خواهد كرد، و حتى براى خدمت به دیگران جان خود را به خطر خواهد انداخت . خلاصه ، آن كه عمل انسان همواره باید موافق عقل باشد و اگر چنین شود البته سعادت و خرسندى خاطر – كه مراد و منظور از علم اخلاق همان است – حاصل خواهد گردید. (29) بعضى از فلاسفه ، طرفدار نیرومندى و هواپرستى و ضعیف كشى مى باشند و اخلاق انسانى را سدى بزرگ در سر راه لذائذ حیوانى و نفسانى مى شناسند.

نظریه فلسفى و اخلاقى نیچه :
او مى گوید: خود را باید خواست و خود را باید پرستید، و ضعیف و ناتوان را باید رها كرد تا از میان برود، و درد و رنج كاسته شود و ناتوان بر دوش توانا بار نباشد، و سنگ راهش نشود. نیچه مى گوید: مرد برتر آن است كه نیرومند باشد، به نیرومندى زندگى كند و هوا و تمایلات خویش را برآورد سازد، خوش باشد و خود را خواجه و خداوند بداند و هر مانعى كه براى خواجگى ، در پیش بیابد، از میان بردارد، از خطر نهراسد و از جنگ و جدال نترسد. كاملا اخلاق ضد اسلامى و انسانى است

كه نیچه از اخلاق این چنین تعریف مى نماید. اما اسلام دین برتر و آخرین ادیان الهى و آسمانى است . مسئله اخلاق را از مسائل بنیادى معرفى كرده ، و تخلق به اخلاق حمیده را بزرگترین عامل رستگارى و راه وصول به سعادت و خوشبختى معرفى كرده است ، و فساد اخلاقى و سیئات نفسانى را منشاء بدبختى مى داند. قرآن مى گوید: قد افلح من زكیها و قد خاب من دسها. خداوند متعال در سوره مباركه شمس پس از یازده بار سوگند پى در پى مى گوید: (هر كس در تزكیه نفس خود بكوشد، و ضمیر خویش را از افكار بد و اخلاق ناپسند منزه سازد رستگار و سعادتمند است ، و آنكس كه اندیشه هاى پلید و اخلاق ناپاك و ناپسند را از صفحه دل و خاطر نزداید و دل را به راه فساد و گمراهى سوق دهد بدبخت و زیانكار خواهد بود.
نظریه اخلاقى امام على علیه السلام :
امام على علیه السلام اخلاق و صداقت را دو عامل و سرآمد ایمان معرفى نموده و مى فرماید: راءس الایمان ، حسن الخلق و التحلى بالصدق . (30) سرآمد تمام وظائف اخلاقى براى افراد با ایمان این است كه خود را به صفات حمیده و اخلاق پسندیده متصف و متخلق سازند و خویشتن را بزیور راستى و راستگویى بیارایند. بنابراین ، اهمیتى كه اسلام براى اخلاق حمیده قائل است ، هیچ مكتب و مذهبى آن اهمیت را نداشته و نخواهد داشت . اسلام پاداش هر عمل شایسته را مبتنى به حسن خلق مى داند. امام صادق علیه السلام فرمود: آن الله تبارك و تعالى لیعطى العبد من

الثواب على حسن الخلق كما یعطى المجاهد فى سبیل الله یغدوا و علیه و یروح . ، خداوند به بنده خود در مقابل حسن خلق ، پاداشى مى دهد همانند اجر مجاهد راه خود، كه روز و شب در فعالیت و كوشش باشند. در خطاب به بنى آدم فرمود: اى انسان : آفرینش و خلقتت زیباست ، سعى كن سیرت و خلقت را زیبا سازى . خداوند انسان را زیبا و نیكو آفرید، لكن این انسان است كه باید اخلاق شایسته كسب كند و خود را به زیور آن بیاراید. جریر بن عبدالله مى گوید: پیامبر خدا علیه السلام در خطاب به من فرمود: انك امرء قد احسن الله خلقك فا حسن خلقك . (31) اى

جریر، خداوند تو را نیكو آفرید و شكل و نقش ظاهرت را زیبا آفرید است ، تو نیز با حسن خلق و زیبائیهاى اوصاف حمیده ، صورت باطنى خویش را پسندیده و شایسته بساز. حسن خلق نفسانى و حسن خلق جسمانى است . حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: حسن الخلق للنفس و حسن الخلق للبدن . (32) خلق نیكو و زیبا براى جان آدمى است

، و خلق نیكو براى بدن و جسم انسان است در حقیقت زیبائیهاى خلق و آفرینش با خداست . پس اى انسان سعى كن كه اخلاق حمیده مربوط به نفست را تو بیافرینى و خود را زیبا و با سیرت شایسته بسازى . اخلاق اكتسابى و وراثتى : امام صادق علیه السلام فرمود: ، آن الخلق منیحه یمنحها الله عزوجل خلقه فمنه سجیه و منه نیه فقلت فایتها افضل ؟ فقال : صاحب السجیه هو مجبول لا یستطیع غیره ، و صاحب النیه یصبر على الطاعه تصبرا فهو افضلهما. (33) خلق خوب

عطیه اى است كه خداوند به بندگان خود اعطا فرموده است . پاره اى از صفات خوب ، براى بعضى جنبه فطرى دارد و به طور طبیعى و وراثتى ، از آن برخوردارند. و براى برخى اكتسابى است كه باید با نیت و اراده ، آن را تحصیل كنند. راوى مى پرسد كدام یك از این دو افضل است ؟ امام صادق علیه السلام در پاسخ فرمود: كسى كه خلق با سرشتش آمیخته شده باشد ناچار بر طبق آن عمل مى كند و طبعش بغیر آن گرایش ندارد. ولى صاحب خلق اكتسابى ، براى نیل به فضائل

اخلاقى باید مشكلات را تحمل كند و به سختیهاى طاعت خداوند تن در دهد، تا بتواند شكل باطنى خود را بسازد و به خوى پسندیده متصف و متخلق گردد. البته این افضل و برتر است . ارسطو مى گوید: فضیلت نفسانى یا اخلاقى باید كسب شود و بدرجه عادت برسد، و عمل به آن شاق و دشوار نباشد، بلكه از روى رغبت و لذت و علم و اختیار واقع شود. و هر گاه این شرایط فراهم آید فضیلت ممدوح خواهد بود. به علم و دانش خود عمل كنید. على علیه السلام فرمود: فان العالم العامل بغیر علمه كالجاهل الجائر الذى لا یستفیق من جهله . (34) عالمى مه بر خلاف علم عمل مى كند همانند جاهل سرگردانى است كه خطا و صواب را نمى داند و از جهل و نادانى خویش بهوش نمى آید. شاعر با بلاغت و فصاحت هر چه بهتر مى گوید:

بار درخت علم ندانم به جز عمل
با علم اگر عمل نكنى شاخ بى برى
دعوت مكن كه برترم از دیگران ، به علم
چون كبر كردى ، از همه دو نان فروترى
گر علم را بكار نبندى چه فایده
چشم از براى آن بود آخر كه بنگرى
نقش علم و اخلاق از دیدگاه جان دیوئى :
جان دیوئى مى گوید كسانى كه مانند سقراط و افلاطون

معرفت و فضیلت را یكى مى داند و مدعى هستند هر كس مرتكب بدى شود از این سبب است كه نیكى را نمى شناسد به عبارتى دیگر اخلاق را وابسته به دانش بشر مى داند مخالفان این نظریه مى گویند عمل اخلاقى وابسته به دانش نیست بلكه ناشى از دواعى و عادات است چه بسا كسانى كه نیكى را مى شناسند ولى بدى مى كنند در عهد قدیم ارسطو در همین باره به افلاطون تاخت و متذكر شد كه اخلاق براى خود فنى است مانند فن طبابت وقتى فایده دارد كه مورد استفاده علمى قرار گیرد همچنان كه پزشكى كه مشغول طبابت است با مردى كه نظرا”

دردها و درمان ها را مى شناسد برابر نیست علم به نظریات اخلاقى نیز با عمل اخلاقى تفاوت دارد. (35) درست است كه علم و دانش بشر در شناخت فضائل و رذائل كمك مى كند لیكن آنچه كه بشریت را از فساد و فحشاء و منكرات نگه مى دارد علم و دانش نیست بلكه ایدئولوژى و مكتب است مذهب و دیانت ، مى تواند بیسواد و باسواد را از ضد فضیلت و ارزش حفظ نماید تعهد اخلاقى و دینى وابسته به سواد و دانش بشر نیست هر چند علم در شناخت بدى ها و خوبى ها كمك آدمى است امام على (علیه السلام ) فرمود: رب العالم قد قتله جهله و علمه معه لاینفه . (36) چه بسا عالمى كه رفتار جاهلانه و كارهاى خلاف علمش مایه هلاكت او شده و دانائیش به وى نفع نرسانده است .

ارسطو و نقش عقل در اخلاق بشرى :
عقل ، عامل مؤ ثرى در پیشرفت كارهاى اخلاقى است ارسطو مى گوید فضیلت انسان این است كه وظیفه خود داند فعالیت نفس را با موافقت عقل به بهترین وجه انجام دهد اگر چنین كرد سعید و خوشبخت خواهد بود علم اخلاق عبارت است از اینكه بدانیم براى آنكه فعالیت نفس به موافقت عقل انجام گیرد در احوال و موارد مختلف عمل ایشان چه باید باشد یعنى چه وقت در چه مورد و چگونه عمل شود و نسبت به كه و براى چه عمل كند؟ روح انسان داراى دو جنبه است عقلانى و غیر عقلانى ، عقلانى جنبه انسانیت است و غیر عقلانى نیز دو جنبه دارد ،یك نفس نباتى یعنى قوه نامیه و دیگرى نفس حیوانى كه بر حسب طبع داراى شهوت ، غضب ،و دیگرى است . تمایلات غریزه آدمى را به عمل وامى دارد و اگر اعمال او با موافقت جنبه عقلانى واقع شود فضیلت است و این نوع فضیلت را فضیلت انسانى یا اخلاقى گوئیم بنابراین دین و آئین الهى همین را گواهى مى دهد، عقل و خرد برترین راهنما و هدایت به سوى فضائل انسانى و اجتناب از هر گونه رذائل و مفاسد اخلاقى مى باشد.

رشد عقلانى در حكومت مهدى موعود (عج ) :
ابوجعفر امام باقر (ع ) فرمود: اذا قام قائمنا وضع الله یده على رئوس العباد فجمع بها عقولهم وكملت به احلامهم . وقتى قائم ما قیام مى كند خداوند دست رحمت خود را بر سر مردم مى كشد بدین وسیله نیروى خرد و عقل آنان را به هم پیوند مى دهد و از این راه عقلشان به كمال نهائى خود مى رسد از آنچه در این فصل به نظرتان مى رسد اخلاق از دیدگاه قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت است امید است مورد عمل و بهره ورى همه شیفتگان حضرت مهدى موعود امام عصر حجه ابن الحسن العسگرى (عج ) قرار بگیرد و عنایات حضرت بقیه الله الاعظم شامل حال همه ما پیروان آن حضرت قرار گیرد .

اخلاق چون رزق تقسیم شده است :
امام صادق (ع ) فرمود : آن الله تبارك و تعالى قسم بینكم اخلاقكم كما قسم بینكم ارزاقكم .براستى خداى تبارك و تعالى اخلاق را میان شما قسمت كرده است چنانكه روزى شما را میان شما تقسیم نموده است یعنى اخلاق در ازدیاد روزى نقش مؤ ثرى دارد
نقش اخلاق حسنه ازدیاد رزق و روزى :

امیرالمؤ منین (علیه السلام ) فرمود :بسعه الاخلاق كیمیاء الارزاق اخلاق نیكو و هر چه بیشتر و بهتر آن همچون كیمیاى رزق و روزى است .
سخن حكیمانه حضرت على (ع ) :
اذا بلغ المرء من الدنیا فوق قدره تنكرت اخلاقه .چون انسان بیش از اندازه قدر و منزلت خود از دنیا برخوردار گردد اخلاقش فاسد و زشت مى گردد قران مى فرماید: آن الانسان لیطغى آن راه استغنى انسان هر آینه طغیان مى كند اگر مالدار و متمكن گردد .
در اخلاق از نظر بذل و بخشش از همه برتر باش :

امام صادق فرمود: اذاخالطت الناس فان استطعت ان تخالط احدا من الناس الا كانت یدك العلیا علیه فافعل فان العبد یكون فیه بعض التقصیر من العباده و یكون له خلق حسن فیبلغه الله بخلقه درجه الصائم القائم .
چون خواستى با مردم مصاحبت و دوستى كنى تا بتوانى با كسى معاشرت مكن مگر آنكه بالا دست باشى در احسان و اعطاء از او جلوتر باش چرا كه چه بسا بنده اى را عبادت تقصیر و كوتاهى باشد و خداوند به وسیله حسن اخلاق و خوشرفتارى او را به پایه و مقام روزه دار شب زنده دار مى رساند ارزش معنوى اخلاق حمیده بسیار بالا و والا مى باشد
اخلاق دوستان به دشمنان عاریه داده شد :
امام صادق فرمود: ان الله تبارك و تعالى اعدائه اعاره اخلاقا من اخلاق اولیائه ، لیعیش اولیائه مع اعدائه فى دولاتهم ، و فى روایه اخرى ، ولو ذالك لما تركوا ولیا لله الا قتلوه .
راستى كه خداى تبارك تعالى بخششى از اخلاق دوستان خود را به دشمنانش عاریه داده تا دوستانش بتوانند با دشمنانش در موقع تسلط و دولت آنان زندگى كند و در روایت دیگر آمده كه :و اگر این نبود دشمنان خدا دوستانش را مى كشتند.

اخلاق عظیم حمیده پیامبر (علیه السلام )
كرامت نفس و اخلاق حمیده از شایستگى هاى یك مؤ من مسلمان است بشریت در تاریخ حیات وزندگى مدنى و اجتماعى خویش به اوصاف شایسته نیازمند است و به ناچار بایداخلاقى در بهسازى سرنوشت زندگى خود به كار گیرد كه توان ادامه حیات به نحواحسن براى او میسر گردد در این صورت شایسته است اخلاقى كه انبیاء و اولیاى خدا بهآن متصف بودند اختیار نموده تا از كید و مكر شیطان در امان بوده و به حیات اصلح ادامهدهد پیامبر اكرم فرمود خدا شما را نیكو آفریده

پس سعى كنید اخلاق زندگى و معاشرتخود را با همزیستى مسالمت آمیز بیارائید خداوند در شان پیامبرش فرمود: انك لعلى الخلقالعظیم خلق و خوى نیكوى پیامبرش را خداوند اینچنین ستوده است . خلق با آفرینش وپدیده جسم . خلق = با آفرینش شكل باطن و خصلت هاى انسانى و خلق و

خوى شایستهدرون مفهوم خلق و خلق را در سخن پیامبر علیه السلام چنین مى خوانیم :قال رسول الله علیه السلام یا جریر انك امره قد احسن الله خلقك فا حسن خلقك (37) با شناختى كه رسول خدا علیه السلام از جریر و اخلاق او دارد در خطاب به او مىفرماید: اى جریر براستى تو مردى هستى كه خداوند آفرینش ترا نیكو كرده و اینتوئى كه باید خلقت و رفتارت را شایسته كنى بنابراین خلق نیكو، خلق شایسته رامى طلبد، و الا خلق نا شایست خلقت زیبا را ضایع مى گرداند.
خوشى و لذات به استیفاى شهوات تاءمین نمى گردد.

سقرات مى گوید: انسان جویاى خوشى است ،. جز این تكلیفى ندارد اما خوشى به استیفاى لذات و شهوات بدست نمى آید بلكه بوسیله جلوگیرى از خواهش هاى نفسانى بهتر میسر مى گردد،و سعادت افراد در ضمن سعادت جماعت است . بنابراین سعادت خر كس در این است كه وظایف خود را نسبت به دیگران انجام دهد. (38)
هیچ عیشى لذتبخش تر از حسن خلق نیست
قال الحسن المجتبى علیه السلام : لا عیش الذ من حسن الخلق . (39) امام حسن مجتبى علیه السلام فرمود: هیچ عیش و سرورى مانند اخلاق حسنه و خوش خلقى نیست . در اوصاف مؤ منان این اخلاق را پیامبر علیه السلام یاد آور شده است : المؤ منین هینون لینون . (40) مومنان سهل گیر و ملایم و نرمخو هستند. سختگیرى و خشونت در اخلاق اهل ایمان وجود ندارد. پیامبر اكرم

علیه السلام مرشد و مهدى مؤ منان ، مى فرماید: انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق . همانا بر انگیخته و مبعوث به رسالت شدم تا مكارم اخلاق را به كمال نهائى خود برسانم . در جاى دیگر پیامبر اكرم علیه السلام به روایت از چهارمین وصى آن بزرگوار، حضرت سجاد علیه السلام كه فرمود: قال رسول الله علیه السلام : بعثت بمكارم الاخلاق و محاسنها. (41) براى مكارم و محاسن اخلاقى از سوى خداوند مبعوث شده ام .

مكارم اخلاق
كرامت نفس در وجود و بخشش و سخاوتهاى او خلاصه مى گردد.
سیادت و آقائى رهین سخاوت است
بذل و بخشش از اوصاف كریمان است ولى اگر بقدر نسبى از آن صفت برجسته دارا باشیم كه این هم در دنیا نافع است و هم در آخرت . لا سیاده لمن لا سخاء له . (56) امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: سرورى و سیادت و آقائى نیست براى كسى كه سخاوت و بخشش ندارد. در جاى دیگر فرمود: لا یمكل الشرف الابالسخاء و التواضع . شرافت انسان ، كامل نگردد مگر بوسیله سخاوت و فروتنى . بنابراین صفات برجسته و شرافت انسان مرهون سخاوت و تواضع است كه این هر دو موجب كمال انسان و شرف مرد مسلمان است .

از مال و انعامت بذل و بخشش كن
در توصیف این عمل برجسته حضرت امیر علیه السلام مى فرماید:
اذاجادت الدنیا علیك فجد بها
على الناس طرا انها تقلب
فلا الجود یفنیها اذا هى اقبلت
و لاالبخل یبقیها اذا هى تذهب
(57) آنگاه كه دنیا به تو روى آورد، تو هم در راه خدا به دوست و دشمن ببخش . (كه اگر نبخشى ) نه سخاوت به هنگام اقبال دنیا، مال تو را نابود مى كنند، و نه آنگاه كه در مسیر رفتنى است بخل آن را حفظ مى نماید.
بهشت رهین سخاوت و جهنم مرهون بخل است
مردى بنام و شامى گوید: از امام رضا علیه السلام شنیدم مى فرمود: السخى قریب من الله قریب من الجنه ، قریب من الناس ، و البخل بعید من الله

بعید الجنه بعید من الناس . (58) سخاوتمند به پیشگاه خدامقرب است ، در بهشت مقرب است ، و در نزد مردم نیز از قرب و منزلت بسیار عالى برخوردار است ، چنانچه بخیل از خدا دور است ، از بهشت دور است ، و از مردم دور است و مردم هم از او دورند. خلاصه اینكه سخاوتمند عزیز است پیش هر كس ، و بخیل ذلیل است در نزد همگان . آنگاه وشا مى گوید از امام رضا علیه السلام شنیدم كه مى فرمود: السخى شجره فى الجنه من تعلق بغصن من اغصانها دخل الجنه و فى روایه اخرى و البخل شجره فى النار من تعلق بغضن من اقصانها ادته الى النار . سخاوت درختى است در بهشت هر كس به شاخه اى از آن آویخت داخل بهشت مى گردد، و بخل هم درختى است در جهنم و هر كس به آن آویخت جهنمى اس .

عبدالله بن جعفر باغبان را از خود سخى تر دید
عبدالله جعفر از افراد كریم النفس و بزرگوار عصر خود بود، او در ایام زندگانى خویش خدمات بزرگى نسبت به افراد تهى است و آبرومند انجام داد، او بقدرى در بذل و بخشش كوشا و بلند نظر بود كه بعضى از افراد وى را در این كار ملامت مى كردند و به او مى گفتند: تو در این كار احسان به دیگران راه افراط در پیش گرفته اى .

روزى براى سركشى به باغى كه داشت با بعضى از كسان خود راه سفر در پیش گرفت ، نیمه راه در هواى گرم به نخلستانى سرسبز و خرم رسید، تصمیم گرفت چند ساعتى در آن باغ استراحت نماید.
غلام سیاهى ، باغبان آن باغ بود. با اجازه غلام وارد باغ شد، كسانش و سائل استراحت او را در نقطه مناسبى فراهم آوردند، ظهر شد غلام بسته اى را گشود، جناب عبدالله جعفر دید سه قرص نان در آن است ، هنوز غلام لقمه اى نخورده بود كه سگى وارد باغ شد، مقابل سفره نان نشست ، و از غلام درخواست غذا داشت .

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


دانلود مقاله ‏اخلاق از ديدگاه قرآن پيامبر و عترت
قیمت : 59,700 تومان

درگاه 1

Copyright © 2014 nacu.ir
 
Clicky